با گفتن اوس وارد تاتامی می شود بدون انگیزه بی آنکه بداند برای چه مبارزه می کند؟!
حتی نمی داند برای چه به باشگاه می آید؟ و برای چه کیوکوشین؟
آنچه که به عنوان مبارزه انجام می دهد چیزی نیست جز تقلیدی کورکورانه از حرکات دیگران ، هنگام ضربه زدن صدا هایی از خود خارج می کند و نمی داند برای چه ؟
اگر حریفش ناتوان و ضعیفتر از او باشد گویا با شیری درنده یا کرگدنی بزرگ مبارزه می کند و در اوج جو گیر شدگی آن بی چاره را کتک می زند و چهره ای جدی و خشن به خود می گیرد و صدایش ازنخوت و غرور آکنده است .
اما اگر حریفش از او اندکی قوی تر باشد هزاران درد و مرض لاعلاج( از قبیل تنگی نفس ، بیماری قلبی و ...) می گیرد تا از مبارزه فرار کند و اگر مجبور به مبارزه شود ترس ، زبونی و بی چارگی در چشمانش موج می زند دیگر از آن نعره های رعد آسا و اوس گفتن های بلند خبری نیست و سعی می کند مبارزه را سریع با پایان برساند آنهم با خفت اما خودش فکر می کند دیگران نفهمیده اند و جالب اینکه خودش را هم فریب می دهد و می گوید امروز حالم خوب نبود و هر بار که با حریفی قوی روبرو شود حالش خوب نیست !
مشت را گره می کند تا به حریف بزند اما او که صدایش از گلو بیرون نمی آید چگونه ضربه ای قوی بزند ؟
تمرکزی در کار نیست ، روی ذهن وافکارش هیچ کنترلی ندارد و تزلزل تمام وجودش را فرا گرفته است خودش هم حس می کند که مشتش واقعینبوده و چیزی غیراز ادای مشت زدن نیست حرکتی که اصلاً هیچ معنایی ندارد .
آری این مشت ، مشت دروغین است .
اما شخص دیگر ، با تمام وجود به کارش دل می دهد و عاشقانه تمرین می کند می داند مبارزه یعنی جنگ با غرور ، خود خواهی و حالات بد روحی و اخلاقی خود .
می داند مبارزه اگر چه ظاهری ساده دارد اما او را آب دیده و مصمم می نماید .
قبل از هر تمرینی روحش با تمام نیرو حاضر است و حضور تمام عیار جسم و جان و یکی شدن را حس می کنی!
گویا با قلب و روحش مشت می زند نه با دستانش هیچ انرژی هدر نمی رود و تمرکزش فقط و فقط روی کارش است نه دیگران ، با شادابی و انرژی مبارزه می کند و این مبارزه مانند آمختن درسی شیرین برای اوست .
حریف برایش یک معنای واحدو کلی دارد اما اگر حریفش تازه کار باشد و برای آموزش مبارزه کند با او مدارا کرده تا آسیب نبیند ، به اصول اخلاقی پایبند بوده و برای دیگران ارزش قایل است زیرا خود انسان ارزشمندی است.
خود نمایی در مبارزه ی او جایی ندارد و آنچه برایش مهم است اصل و نفس مبارزه می باشد.
پس مشتی که می زند از یک پارچگی تمام وجودش ناشی است ودست نماینده ی همگی وجودش برای انتقال نیروست و این مشت واقعی است.
نظرات شما عزیزان: